.
هالوین نزدیک است. نه خیلی البته…اما اینها زیادی ذوق دارند.
.
پارسال دور هم جشن گرفتیم.
ربکا ایتالیایی بود و از من می پرسید:” ایران این روزها جنگ است؟”
.
کارولین آمریکایی بود و می گفت:” غذاهای ایرانی عالی هستند..رستوران ایرانی این اطراف می شناسی؟
راستی من رومی(همان حضرت مولانا) را می شناسم اما اصلا نمی دانستم ایرانی ست. مطمئنی؟!”
.
دیگو مکزیکی می گفت:” من میدانم که ایرانی ها از ادویه و چاشنی در غذاها استفاده نمی کنند.”
.
آکی کو ژاپنی از تکیه کلام همیشگی اش استفاده می کرد و پشت سر هم میگفت:” چطور می تونم بگم؟” “how can I say?”
و من هی فکر می کردم آکی کو از چه چیز میخواست بگوید.
از رودخانه ها و آب های ژاپن، از چای و مراسم زیبایش، از چشم های درشت انیمیشن های ژاپنی…
.
چندوقت پیش می خواستم به باغ ژاپنی ها بروم. هرچقدر دنبالم”آکی کی کو” گشتم،پیدایش نکردم.میخواستم با هم برویم.
نه شماره تلفن ش بود، نه اینستاگرام، نه فیس بوک، نه ایمیل. “آکی کو ” را شاید برای همیشه گم کردم… .
.
Halloween is coming and everywhere you can see lots of pumpkins, costumes and decorations for preparing:-)
.
.