دستم را پاورچین تا نزدیکی های ناف می آورم و تو را با آن آشنا میکنم. همینجا باید دستم را از توی سوراخ ناف فرو کنم توی دنیای تو. دستم غوطه بخورد وسط یک اقیانوس لزج. وسط یک جنگل آبی. دقت میکنم. گوش می سپارم. تو داری فرش می بافی. این هم صدای رج زدن. این هم رگ های آبی و قرمز من که با دست های کوچک تو به هم بافته می شود. #بخشی از#داستان یک کیلو ماه . . ۱ episode of “This is life” ‘s series . “A mother’s love for her child is like nothing else in the world. It knows no laws,no pity. It dares all things and crushes down remorselessly all stand in its path.” Agatha Christie .
.